بازگشت

خبر از خلافت عمر بن عبدالعزيز


قطب راوندي در جرايح و علامه مجلسي در بحارالانوار روايت مي كند كه ابوبصير گفت در مسجدالحرام در خدمت حضرت امام محمدباقر نشسته بوديم كه عمر به عبدالعزيز وارد شد در حالي كه دو جامه رنگين بر تن داشت و بر غلام خود تكيه كرده بود.

فقال (ع) ليولين هذا الغلام فيظهر العدل و يعيش اربعين سنه ثم يموت فيبكي علميه اهل الارض و يلعنه اهل السماء لانه يجلس مجلسا لاحق له فيه ثم هلك و اظهر العدل جهده

يعني اين پسر در مسند امارت و خلافت جاي مي گيرد و عدل و داد مي كند و چهل سال عمر مي كند و مدتي امارت او طول مي كشد تا بميرد چون مرد مردم زمين بر او گريه مي كنند و اهل آسمان او را لعنت مي فرستند زيرا در مسندي بنشيند كه حق او نيست از اين روي به هلاكت و بوار افتد و عدل و داد را به قدر طاقت و نهايت مشقت آشكار سازد ولي به سبب آنكه مسند غصب است او را لعنت مي كنند در روايت ديگر فقط مدت سلطنت او را سنين نوشته و اين صحيح تر است و اين خبر هم مانند خبر از خلافت منصور سبب ارادت عمر بن عبدالعزيز گرديد و تا آنجا كه ميسر شد عدل و داد كرد و فدك را برگردانيد و به قدري حكومت او نسبتا عادلانه بود كه او را از مروانيان جدا نموده اند.