لطف كبريا


امشب ز لطف كبريا عالم همه پرنور شد

شمس عيان شد در جهان ظلمت دوباره دور شد

خفاش سان خصم ولي از نور تابان كور شد

نور دو چشم ساقي كوثر از آن مسرور شد

ابليس ديد اين نور را آزرده و رنجور شد

دل هاي مردان خدا پر از نشاط و شور شد

آمد امام پنجمين از فاطمه بنت حسن

چشم علي بن الحسين روشن از اين فخر ز من

بيت امام ساجدين روشن شد از نور خدا

از اين تجلي در عجب سكّان عرش كبريا

سبّوح گو، قدوس گو كروبيان اندر سما

گويي عيان آمد ز نو انوار ختم الانبيا

آمد به دنيا زاده دخت امام مجتبي

رويش حسن بويش حسين از نسل پاك مرتضي

به به از اين زيبا پسر كز دامن عصمت بود

از علم و حلم و فضل او دين نبي محكم بود

هم نام جدش مصطفي آن رهبر عالم بود

مانند شاه لافتي فرمانده اعظم بود