يادگار آخرين


يا باقر از فرط غمت افسرده گشتيم

از غصه جانسوز تو پژمرده گشتيم

هر شيعه در دل حجله داغ تو بسته

سنگيني داغت دل ما را شكسته

سوز دلت از سينه ات بار سفر ساخت

در سينه ما رفت و ما را ديده تر ساخت

پنجم امام و هفتمين معصوم هستي

جانم فدايت پس چرا مسموم هستي

اي صبر مطلق، گشته اي بي تاب از چه؟

اي كشتي عدل خدا، گرداب از چه؟

جسم شريفت از چه كم كم آب گشته

بنگر كه صادق از غمت بي تاب گشته

تو يادگار آخرينِ كربلايي

تو داغدار و دل غمينِ كربلايي

تفسير دشت كربلا در سينه توست

دلها گرفتار غم ديرينه توست

با رفتنت ديگر تو آسوده ز دردي

داغ يتيمي را به صادق هديه كردي

تاريكي صحن تو بر غربت گواه است

شمعي ندارد قبر تو بي بارگاه است

اي كاش بر قبرت حرم سازيم امامم

بر گنبدش پرچم بيافرازيم امامم

آييم پابوس و تو را زوّار گرديم

ما بي كسان هم لايق ديدار گرديم